نوشتن در تاریکی

پشت این پنجره ،یک نامعلوم ،نگران من و توست

نوشتن در تاریکی

پشت این پنجره ،یک نامعلوم ،نگران من و توست

...

قلبم داره میاد بالا از راه گلوم خارج میشه دوباره قورتش میدم.
حرفام میاد بالا و دوباره بر میگرده .
هیچ کس نمیدونه شاید هیچ کس ندونه و هیچ کس ....
نظرات 1 + ارسال نظر
... 23 تیر 1384 ساعت 01:10 ق.ظ

ولی فکر میکنم من بدونم....
راستی اگه تصمیم داری منو آواره و بی خانمان کنی با قلبت هر چی دوست داشتی بکن//با سلام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد