نوشتن در تاریکی

پشت این پنجره ،یک نامعلوم ،نگران من و توست

نوشتن در تاریکی

پشت این پنجره ،یک نامعلوم ،نگران من و توست

در عجبم از آن خواب نیمروزی که در آن چشمهایت سفید بود ..بسته بود و سفید بود.

جایی پای یک سراشیبی تند و یک کوچه بن بست و یک دیوار نه چندان جدید .

تو بودی و آن کارگاه که دو در داشت ..

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد