نوشتن در تاریکی

پشت این پنجره ،یک نامعلوم ،نگران من و توست

نوشتن در تاریکی

پشت این پنجره ،یک نامعلوم ،نگران من و توست

دلم میخواد یکی دستمو بگیره بی مقدمه بگه پاشو بریم سفر ....

یک جایی بریم که  جاده باشه جاده اش خنک باشه تو هر قهوه خونه ای وایسیم .

یکی آروم رانندگی کنه صندلی رو بخوابونی بری اون ته ته ته هیچی ..خلاص کنی ذهنتو خودتو همه چیو...خودت باشی و خودت و صدای جاده و موزیک و یکی که شاید دوستت داره!

نظرات 2 + ارسال نظر
اینر 14 اردیبهشت 1386 ساعت 03:12 ق.ظ http://lireka.blogsky.com

عجب

... 14 اردیبهشت 1386 ساعت 05:10 ق.ظ http://nasserabdollahi.blogsky.com

آخ گفتیییییییییییییی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد