در باورم نگنجد باز آمدی به خانه با رفتنت تو ویران نمودی آشیانه شمیم یاس آمد ز رجعتی دوباره اما هزار افسوس دل گشته پاره پاره عهدی که بسته بودی گفتی شکستنی نیست غافل ز صیدی که امید رستنی نیست تطهیر خانه دادی بعد از سکوت سنگین دادا غبار این دل دیگر زدودنی نیست ساده خراباتی همدم راز من بود مونس تنهایی ُ خاطره ساز من بود متروکه جا گذاشتی سرای سادگی را ........................... من بود
در باورم نگنجد باز آمدی به خانه
با رفتنت تو ویران نمودی آشیانه
شمیم یاس آمد ز رجعتی دوباره
اما هزار افسوس دل گشته پاره پاره
عهدی که بسته بودی گفتی شکستنی نیست
غافل ز صیدی که امید رستنی نیست
تطهیر خانه دادی بعد از سکوت سنگین
دادا غبار این دل دیگر زدودنی نیست
ساده خراباتی همدم راز من بود
مونس تنهایی ُ خاطره ساز من بود
متروکه جا گذاشتی سرای سادگی را
........................... من بود
هم واسه همین دل تنگی مگه نمی نویسی؟!