نوشتن در تاریکی

پشت این پنجره ،یک نامعلوم ،نگران من و توست

نوشتن در تاریکی

پشت این پنجره ،یک نامعلوم ،نگران من و توست

دوست ندارم زیاد با کسی حرف بزنم 

یاهو مسنجر رو باز میکنم بچه ها باهام حرف میزنن 

دوستام ازم گله دارن که کجایی ؟ چرا آنلاین نیستی ! 

نمیدونم چی باید بهشون بگم. 

در دلم رو بستم... 

 تو هم که با شما و بفرمایید و خواهش میکنم و اون افعال جمعت دیوونه میکنی آدمو. 

موندم که چرا هنوز هم دنبالت میگردم برای حرف زدن؟ 

شاید چون همراهیم میکردی آرومم میکردی از چیزهایی میگفتی که اذیتت میکرد اونوقت من حس متکلم وحده بودن بهم دست نمیداد. 

الان ولی جواب حالت چطوره رو هم درست نمیدی.