نوشتن در تاریکی

پشت این پنجره ،یک نامعلوم ،نگران من و توست

نوشتن در تاریکی

پشت این پنجره ،یک نامعلوم ،نگران من و توست


این جـــا برای از تو نوشتن هـوا کم اسـت
دنیـــــا برای از تو نوشتـــــن مرا کم است
اکسیر من نه این که مرا شعر تازه نیست
من از تو می نویسم این کیمیا کم اسـت 
سرشارم از خیال ولی این کفاف نیســت
در شعر من حقیقت یک ماجرا کم اســت
تا این غزل شــبیه غزل های من شـــــود
چیزی شبیه عطــــر حضور شما کم است
گاهــی تو را کنــار خود احساس می کنم
اما چقدر دل خوشی خواب ها کـــم است
خون هر ان غزل که نگفتــم به پای توست
ایا هنوز امدنـــــــــــــــــــت را بها کم است

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد