نوشتن در تاریکی

پشت این پنجره ،یک نامعلوم ،نگران من و توست

نوشتن در تاریکی

پشت این پنجره ،یک نامعلوم ،نگران من و توست

الکل و ناخن

هیچ وقت انقدر دچار گیجی و سردرگمی نبودم

که ندونم باید چیکار کنم

که به قول اون شاعر "کجای این شب تیره بیاویزم قبای ...."

حرف میزنم به روایت دل حرف میزنم بی هوا بی ترس  یکهو دلم با مغزم رابطه برقرار میکند

حرفم را میخورم میدزدم چشمم را نگاهم را نوشته هایم را