نوشتن در تاریکی

پشت این پنجره ،یک نامعلوم ،نگران من و توست

نوشتن در تاریکی

پشت این پنجره ،یک نامعلوم ،نگران من و توست

دلم تنگ شده برات 

بیا توروخدا بیا

خواب دیدم دامن سفید بلند پوشیدم

باد میزد تو موهام

سرم پایین بود کفش های مردونه مشکی واکس زده پوشیده بودی

پشت سرم ایستاده بودی سرم روی گودی شانه‌ت بود

خیلی نزدیک بودیم هوا داشت غروب میشد روی شن های ساحل راه رفتیم

نگران نبودیم نگران هیچی نبودیم 

خودمون بودیم خودمون دوتا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد