نوشتن در تاریکی

پشت این پنجره ،یک نامعلوم ،نگران من و توست

نوشتن در تاریکی

پشت این پنجره ،یک نامعلوم ،نگران من و توست

گاهی وقتی درد توی همه وجودت ریشه میزنه 

وقتی نفرت جاگیر میشه وقتی میدونی چیزی که تو هرروز صبح از پنجره میبینی سرابی بیش نیست. وقتی همه وجودت فریاده ولی دهنت رو میبندی 

عجیب نیست اگر اون ریشه های درد درونت جایی جوانه بزنه جایی رو تنت پیچکی بیاد بالا  

تنت رو در بر بگیره نفست رو بگیره