نوشتن در تاریکی

پشت این پنجره ،یک نامعلوم ،نگران من و توست

نوشتن در تاریکی

پشت این پنجره ،یک نامعلوم ،نگران من و توست

 

یادت میاد کامپیوترم ویروسی شده بود گفتی تاریخش رو یک روز ببر عقب

میخوام یک روز فقط یک روز  تو این تقویم پر از نبودنت یک روز رو ببرم عقب 

میخوام اصلا اون روز نباشه....

چقدر تنها بودن سخته

التماس کردن تمنا کردن ! 

میدونی داری چیکار میکنی؟ حتما که میدونی!

تویی که حتی دو نقطه ستاره رو هم دریغ میکنی

........

از خیریه خبری نشد 

از تو هم !