نوشتن در تاریکی

پشت این پنجره ،یک نامعلوم ،نگران من و توست

نوشتن در تاریکی

پشت این پنجره ،یک نامعلوم ،نگران من و توست

این همه مقدمه برای متن

این همه کاغذ سفید و من ...

سفر من به اعماق خودم سفر بی انتهایی است به جایی که نباید 

به جایی میرسم که میبینیم شکل نفرینم 

شکل بی ابعاد و بی زاویه ای دارم که به کاری نمیآید جز سنگین شنیدن

تقصیر تو نیست!

من فراموش میکنم زندگی من پر از فراموشی است تا ...

این روزها هرکدام از حرفهای من به تو (چون تو تنها کسی هستی که با او حرف میزنم) با همه تلاشی که میکنم پر از اشتباه است ! صبحم خطوط تنبیهی است که جای عزیزم ها را گرفته !

صبحم حرفهای رفتن است حرفهای برو یا میروم !

من از خودم بیزارم

بدم میآید

یک چیزی در من باز و بسته میشود که پر از غبار اندوه است

هر روز میرود مینشیند روی آدم های اطرافم روی کارهایم

برمیگردم هر چقدر سغی میکنم با کار خیر و خوب کم کنم از حجم این اندوه نمیشود

کار خیر هم به جایی نمیرسد! اگر تو نباشی... 

این تو هستی که داری انجامش میدهی

من...

هیچ!