با علت یا بی علت
اصلا بگذار دلم بخواهد بغل کنم بو بکشم
بگویم باید امروز میآمد باید امروز اینجا بود
بگذار حس کنم هوای زمستانی این روزها را که شال گردنت را سفت میکنی
میروی در اداره پست و حسی که میدود از لای مویرگها روی شقیقه ها
نبض میزند
بیرون آوردن تکتک کتابها ورق زدنش و دیدن و درآغوش گرفتن چیزهایی شکل همه مهربانیهای تو...
باید امروز میرسید
برای دلمن هم که شده باید همین امروز میآمد
دیروز نوشتم
فکر میکردم مستی از سرم که بپرد بهتر خواهم نوشت
اما مدهوشم هنوز
پس مستی و راستی
انتشااااااار ! کلیک میکنم روی دکمه انتشار