نوشتن در تاریکی

پشت این پنجره ،یک نامعلوم ،نگران من و توست

نوشتن در تاریکی

پشت این پنجره ،یک نامعلوم ،نگران من و توست

همه چی داغونه!
میخواستم بودی
کاش بودی بهت میگفتم که اون زانتیای گل زده  که دم هتل شرایتون دیدی همه گل هاش پر شده گندیده به لجن کشیده شده.
حالا هر کدوم از اون آدم های به ظاهر شاد دارن دنبال یک راه میگردن که چطور همو بیشتر بچزونن.
کاش بودی برات میگفتم که چقدر به یک شونه محکم الان نیاز دارم .
کسی که بهم امید بده .کسی که یک کم به هم دلداری بده که نگران نباشم.
کاش بودی .
تو همیشه موقعی که باید باشی نیستی
تو اگه میخواستی صدای منو بشنوی تلفونتو قطع نمیکردی .
هیچ راهی نداره غیر از اینکه فکر کنم نمیخوای منو بشنوی .
نشستی !داری تک تک سطوری را که برای میفرستم میخونی ولی حتی یک خط جواب منو نمیدی .
خدایا میشه تو این دنیای به این گله گشادی یک روز فقط یک روز آرامش بهم بدی .
خدای خوبم پیشاپیش از لطفتت ممنونم