نوشتن در تاریکی

پشت این پنجره ،یک نامعلوم ،نگران من و توست

نوشتن در تاریکی

پشت این پنجره ،یک نامعلوم ،نگران من و توست

فکر کردم شاید از اول اولش بنویسم دیدم نمیتونم 

فعلن از همین وسط خیلی هم خوبه

در ! بازکردن در! درهای شیشه‌ای، شیشه‌های فاصله چیزهایی که فاصله‌ست ولی از اونورش پیدایی 

یعنی یجوری انگار بخوای بگی فاصله در حد یک شیشه یک در یا اشیائی شبیه به آن است و درحقیقت انگار نیست

وقتی  می‌بینی‌ش, اونور در؛ پشت در،زیر نور پررنگی که سیاهی شب رو شکافته، پشت اون لبخند خسته و فکر می‌کنی که دنیا می‌تونه یه جایی همین جا تموم بشه

تو اون چند روز دنیا می‌تونست یه جایی تموم بشه هردومون خوب می‌دونستیم