نوشتن در تاریکی

پشت این پنجره ،یک نامعلوم ،نگران من و توست

نوشتن در تاریکی

پشت این پنجره ،یک نامعلوم ،نگران من و توست

اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است

بیرون میروم و دستم را به پوسته‌ی روز می‌کشم 

چیزی بیش از بودنت اینجا جا مانده، انگار جادو شده باشی دودی در هوا

آمده باشی و رفته باشی و  چیزی اندازه یک حفره خیلی بزرگ در قلبمان جا گذاشته باشی، کنده باشی با خودت برده باشی

خالیتر از آنچه تو فکرش را کنی اینجا فقط جای تو خالی کار نمیکند