نوشتن در تاریکی

پشت این پنجره ،یک نامعلوم ،نگران من و توست

نوشتن در تاریکی

پشت این پنجره ،یک نامعلوم ،نگران من و توست

یا خود خدا

یک چیزهایی این روزا برام خیلی جای سوال شده  

چرا نمیتونم  

چرا مثل خیلی های دیگه نمیتونم شونه بالا بندازم بگم به من چه 

دلم خیلی میخواد بگم ببین آدم تو اگر خوب بلدی تند حرف بزنی من بهترشو میتونم 

ولی تو خودم نگه میدارم 

نگه میدارم تا جایی که دیگه سرریزش سر خودمو هم میبره  

دنیا دنیا 

داریم جبران مافات میکنیم 

داریم تقاص پس میدیم  

داریم تو همین دایره بسته میچرخیم 

چیزی که منو به عدلت امیدوار میکنه همینه ٬ همین که یک روزی عین همین ها رو تجربه کنه بیش و کمش بسته به انصافت خدا... 

میگن خیلی بده که بگی سپردمت به خدا ! 

چون اونوقت میره به محکمه  

عین وقتی تصادف میکنی و میگی حالا چیزی نشده بریم و بریم  

ولی وقتی سفت وایمیستی که باید افسر بیاد ! اونوقت دیگه حساب کتاب درکاره  

 

 

خدای سپردمش به خودت