نوشتن در تاریکی

پشت این پنجره ،یک نامعلوم ،نگران من و توست

نوشتن در تاریکی

پشت این پنجره ،یک نامعلوم ،نگران من و توست

مُردم آزار نکش از پی آزردن من

نامه را خوانده‌ای

حتی می‌توانم ساعت و دقیقه‌اش و حس پشتش را هم بگویم

من خواب بودم ساعت از نیمه شب گذشته بود

خواب دیدم حمام می‌کنم ! وارد شدی و پرده آویخته حمام را به دورم پیچیدی و گلویم را فشار دادی ؛ سردی پرده حمام و فشار روی گلویم شکل حباب‌های ترس شده بود که از راه نفسم بالا نمی‌آمد.

وقتی چهره ترسیده و کبودم را دیدی دستت را تا جایی که ممکن بود درون حلقم کردی ! از صدای فریاد خودم از خواب پریدم ...