نامه را خواندهای
حتی میتوانم ساعت و دقیقهاش و حس پشتش را هم بگویم
من خواب بودم ساعت از نیمه شب گذشته بود
خواب دیدم حمام میکنم ! وارد شدی و پرده آویخته حمام را به دورم پیچیدی و گلویم را فشار دادی ؛ سردی پرده حمام و فشار روی گلویم شکل حبابهای ترس شده بود که از راه نفسم بالا نمیآمد.
وقتی چهره ترسیده و کبودم را دیدی دستت را تا جایی که ممکن بود درون حلقم کردی ! از صدای فریاد خودم از خواب پریدم ...