نوشتن در تاریکی

پشت این پنجره ،یک نامعلوم ،نگران من و توست

نوشتن در تاریکی

پشت این پنجره ،یک نامعلوم ،نگران من و توست

عروسک

هنوز آدم ها انقدر مستند که نمیبیند بی صدا آواز شدنم را !
هنوز آدم ها انقدر گیجند که نمی خواهند ساده شوند.
مثل عروسک ، مثل رویای داغ نیمه شب تابستان .
ساده اما ساکت اما صبور اما به معنی همه درد .
اینجا رازقی هم ساکت است ، خموش با آن چشمهای زلال تب زده .
حساب سال و ماه و بخت و یار نیست .
حساب این است که من یادم نمیرود ، من خوبی یادم نمیرود ، یادم نمیرود اگر آن شب سرد زمستان به من خوش گذشت .
نظرات 2 + ارسال نظر
رهگذر 30 خرداد 1384 ساعت 01:23 ق.ظ

نوشته هات واقعاً معنی دارِ .متین ،سنگین ، شیوا و پر محتواست. اگه ممکنه آرشیو وبلاگتونو اکتیو کنید . موفق باشید/ با سلام

یارو 31 خرداد 1384 ساعت 11:57 ق.ظ http://www.yaro.blogsky.com

سلام
جالبه
شاید خوشتون نیاد ولی باید تبریک بگم
...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد