نوشتن در تاریکی

پشت این پنجره ،یک نامعلوم ،نگران من و توست

نوشتن در تاریکی

پشت این پنجره ،یک نامعلوم ،نگران من و توست

هر دوش!

دیگه من نشناسمت به درد لای جرز میخورم تا اومدنم نشستی و بعد رفتی من که میدونم چرا این کارو کردی.خودمون با هم صد بار این بازی رو تمرین کردیم.

ولی امروز باور کن ...

اصلا چیو باور کن یا نکن .

اگر با من بودی که با من بودی همه لحظاتشو اگه نه هم که هیچ....