نوشتن در تاریکی

پشت این پنجره ،یک نامعلوم ،نگران من و توست

نوشتن در تاریکی

پشت این پنجره ،یک نامعلوم ،نگران من و توست

شب سی و نهم

لباسها رو شستم و  آشپزخانه تمیز است،

امروز هم مقاومت کردم و حرفهایم را نگه داشتم، سخت است.

سه تا از کارهای لیست این هفته م با موفقیت تمام شد، چندتایش مانده است، یجورایی به دنیایی وصلم که نمیدانم چه خبر است...

وادی ناشناخته ها

یه سریال داره نشون میده به اسم عاشقانه ها، شخصیت پسر داستان ادا در میاره و دخترها و احساساتشونو بازی میگیره و میخنده، امیدوارم نویسنده محترم داستان یه جایی سرش رو به تاق کوبیده باشه وگرنه بد شاکی میشم.

امروز رفتم آرایشگاه برای بند و ابرو و یه خانومی جلوی من همه موهاشو قیچی زد ریخت پایین، هیچ وسوسه نشدم با اینکه صورت زن بسیار زیبا و جذاب شد و تغییر بهش میومد، ولی این روزها دارم تغییر رو در جهت دیگری انجام میدهم.

خسته و تنهایم...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد