کارهای دلگرم کنندهت رو با ترسو بازی گند میزنی بهش
میای خودی نشون میدی و میری
من خیلی دوست داشتم که عین کوه وایمیستادی و این خود نشون دادن رو برای همیشه به عنوان پشت گرمی حس میکردم
خب البته که کجای دنیا به دل من بوده که این یکیش باشه
....
قوی شدم ، با شاخ میرم تو شکم آدمایی که حوصلهشونو ندارم
روز مبادایی وجود نداره برای نگه داشتن
به طرز عجیبی فکر میکنم وقت ندارم
نایس بودن حدی داره و البته که من بی ادبی نمیکنم شاید چیزی که خیلی اذیتت میکنه همین باشه
همین که سعی میکنم در چارچوب چیزهایی که تو ذهنم دارم مودب باشم و جوابت رو ندم
راستش دیگه حتی سعی نمیکنم چیزی رو تفهیم کنم من مسوولیتی در قبال رفتارهای بقیه ندارم خیلی هنر کنم کلاه خودمو دو دستی بچسبم که باد نبره.