نوشتن در تاریکی

پشت این پنجره ،یک نامعلوم ،نگران من و توست

نوشتن در تاریکی

پشت این پنجره ،یک نامعلوم ،نگران من و توست

کارهای دلگرم کننده‌ت رو با ترسو بازی گند میزنی بهش

میای خودی نشون میدی و میری

من خیلی دوست داشتم که عین کوه وایمیستادی و این خود نشون دادن رو برای همیشه به عنوان پشت گرمی حس میکردم

خب البته که کجای دنیا به دل من بوده که این یکیش باشه

 ....

قوی شدم ، با شاخ میرم تو شکم آدمایی که حوصله‌شونو ندارم

روز مبادایی وجود نداره برای نگه داشتن 

به طرز عجیبی فکر میکنم وقت ندارم

نایس بودن حدی داره و البته که من بی ادبی نمیکنم شاید چیزی که خیلی اذیتت میکنه همین باشه

همین که سعی میکنم در چارچوب چیزهایی که تو ذهنم دارم مودب باشم و جوابت رو ندم

راستش دیگه حتی سعی نمیکنم چیزی رو تفهیم کنم من مسوولیتی در قبال رفتارهای بقیه ندارم خیلی هنر کنم کلاه خودمو دو دستی بچسبم که باد نبره.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد