نوشتن در تاریکی

پشت این پنجره ،یک نامعلوم ،نگران من و توست

نوشتن در تاریکی

پشت این پنجره ،یک نامعلوم ،نگران من و توست

زنبق بنفش

نمیدونم چرا انقدر به نظرت عجیب اومده که حال دلم آشوب بوده روزی که خیلی سخت بهت گذشته

چجوری سیگنالها رو گرفتم چجوری مثل اسپند روی آتش جهیدم اینور اونور و سعی کردم خودم رو آروم کنم

ولی نشد... فقط به نوشتن یک جمله بسنده کردم که مراقب خودت باشی

باور کردن من ساده انقدرها هم نباید پیچیده باشه